اکنون که بچه بزرگتر شده اصلی ترین کار این است که برایش یک الگوی خوب مهیا کنید. همه انسانها نتیجه تربیت و محیط نخستین هستیم. ما موظف شدیم به جوابگویی به موقعیت ها و محرک های واقعی.
اگر خودتان را یک بچه فرض کنید که پدرومادرش مدام در حال غر زدن درباره این هستند که چه اندازه زندگی مشکلات دارد، چقدر جستجوی کار سخت شده و چقدر کارفرمای بدی دارید ، آن وقت به راحتی می بینید که چگونه بچه تبدیل به شخصی می شود که دیدگاهی منفی نسبت به جهان اطراف دارد.
اجازه بدهید از زبان شما جمله هایی مثل «نمی توانم این کار یا فلان کار را انجام دهم» را بشنود. رفتارها بلندتر و بیشتر از کلمات سخن می گویند؛ بنابراین اگر چیزی وجود دارد که از انجام دادنش می ترسید چرا اینطور فکر نمی کنید که می توانید آن ترس را در هم بشکنید.
والدینی که هر چیزی را در زندگی با تفکر «من می توانم» به دست می آورند می توانند باعث بالا رفتن اعتماد به نفس کودکانشان شوند.
نگذارید این جمله ها که «هیکلم را دوست ندارم» یا «من خیلی چاقم» را از شما بشنوند؛ جمله هایی که روی خودباوری آنها تاثیر می گذارد. والدینی که خودشان را دوست دارند، دختران کوچک شان را با اعتماد به نفس و با تصوری مثبت از خود و متکی به نفس بار می آورند. نقش یک الگوی الهام بخش مثبت یا اعتماد به نفس را در زندگی دختر کوچک تان داشته باشید. الگوهای رفتاری دیگری را هم برای او انتخاب کنید.