سایه در روانشناسی یونگ
وقتی از سایه حرف می زنیم، با مبحث بزرگی در تماس می شویم و آن مبحث این است که پرداختن به سایه دروازه ی ورود به ناخودآگاه و دنیای روانی هر فرد است و نقطه ی شروع قدم نهادن فرد در مسیر تفرد خویش اولین قدم در راه فردانیت، شناختن سایه هاست.
سایه چیست؟ به بخش های مغفول مانده و پذیرفته نشده ی شخصیت هر فرد سایه می گویند، آنچه را که نمی پسندیم و طرد می کنیم در سایه قرار می گیرد واپس رانی آنچه پذیرفتی نیست انسان از هر چیزی که موجبات ناخشنودی او را فراهم می کند و آن را به شدت انکار می کند می تواند پی به سایه ی خود ببرد وقتی فرد خصلت ناپسندی را در خود انکار می کند و آن را به دیگری نسبت می دهد، موجب می گردد که همان خصلت در او به سایه تبدیل گردد.
مثلا وقتی که کسی دروغ می گوید و فرد نسبت به این دروغ واکنش هیجانی شدید از خود نشان می دهد، دروغگویی را تبدیل به سایه ی خود کرده است فرد نمی پذیرد که ممکن است خود نیز دروغ بگوید بخاطر همین دچار سایه ی دروغ می شود دقت کنید که گفتم وقتی فرد در برابر خصلت ناپسندی دچار واکنش هیجانی می گردد.
پس راه شناخت سایه این است که ببینیم در مواجهه با موضوعی دچار واکنش هیجانی می شویم یا نهاگر پاسخ مثبت است، دچار سایه شده ایم. وجود سایه و نپرداختن به آن موجب می گردد که فرد نسبت به بخش های ناپسند شخصیت خود کاملا نا آگاه باقی بماند و این ناآگاهی موجب می گردد که این خصلت ها و سایه ها در ناخودآگاه فرد روز به روز بزرگ و بزرگ تر شده و در زمان مقتضی اثر خود را بر روان فرد بگذارد.
زمانی فرا می رسد که سایه، کل شخصیت فرد را محصور خویش می کند و دیگر زمان از دست رفته است و فرد دچار گسیختگی روانی می گردد پس در ارتباط با سایه و اینکه دچار اختلال نگردیم، می بایست به پذیرش سایه اقدام کنیم قبل از پذیرش سایه می بایست سایه های شخصیت خود را ببینم و برای دیدن سایه های شخصیت خود، باید لیستی از مواردی که ناپسند و زشت می دانیم تهیه کنیم.
منبع:ravantahlil