انرژی، امید و آگاهی

انرژی، امید و آگاهی

برای ساختن زندگی آرمانی مان، به زیرساخت محکمی نیاز داریم تا بتوانیم هویت و ارزش های خود را بر آن بنا کنیم.
ساختن چنین زیرساخت استواری با زیستن در تمامیت خودمان امکان پذیر می شود.
آیا زیرساخت وجودی شما مستحکم است؟

جوزف کمبل - ستاره های خودکاوی 4

جمعه, ۱۴ آذر ۱۳۹۳، ۰۷:۵۰ ب.ظ

جوزف کمبل (1904-1987م) یکی از برجسته‌ترین شخصیتها و پژوهشگران معاصر در حوزة اسطوره است. نظریات وی در قالب مجموعة تألیفات و کتاب در حوزة اسطوره‌شناسی تأثیری غیرقابل انکار بر خلق و نقد آثار هنری و ادبی داشته است. کمبل نظرات ویژه‌ای دربارة مذاهب داشت و برخلاف جریانات تفسیری که به ظاهر کلام توجه ویژه‌ای داشتند، طرح خوانش و قرائت نمادین و اسطوره‌ای را ارائه کرد. علاوه بر آن کمبل به مباحث و جریانات روان‌شناسی نیز توجه داشت و معتقد بود که این جریانات موجب شدند تا اسطوره‌ها همچنین رؤیاها و افسانه‌ها مورد تأمل و مطالعة دوباره قرار گیرند.

کمبل متأثر از یونگ به نظریة ضمیر ناخودآگاه جمعی و کهن‌الگوها علاقه‌مند شد و با بهره‌گیری از آنها و شناختی که از اسطوره‌های ملل مختلف کسب کرد و مطالعة تطبیقی آنها، نحوة باززایی اسطوره‌ها را تا دورة معاصر پیگیری و همچنین نظریة تک‌اسطورة خود را مطرح کرد که مورد توجه منتقدان و هنرمندان قرار گرفت. این مقاله بر آن است که نظریة تک‌اسطورة کمبل را مورد مداقه قرار دهد و از این منظر به تحلیل یک اثر بپردازد. به این منظور، پس از ارائة تعریفی از اسطوره و تشریح نظریة تک‌اسطورة کمبل و کهن‌الگوی قهرمان و سیروسفر او، به بررسی روایت یونس در دو متن تصویری و روایی از کتاب جامع‌التواریخ پرداخته و این اسطورة مذهبی از منظر قهرمان تحلیل و رمزگشایی می‌شود.

اسطوره از نگاه کمبل

«اسطوره» از واژگان چندمعنایی است و معانی متفاوتی از آن در دوره‌های مختلف تاکنون ارائه شده است. بر این اساس لازم است ابتدا به تعریف اسطوره از نظر کمبل بپردازیم. کمبل در تعریف اسطوره  می‌گوید:

«کهن‌الگوهایی که کشف و درک شده‌اند، آن‌هایی هستند که طی تاریخ و فرهنگ بشریت، تصاویر اسطوره‌ای، الهامی و آیین را برانگیخته و ایجاد کرده‌اند. این «جاودانان رویایی» را نباید با اشکال سمبلیک شخصی‌ای که در کابوس‌ها و شوریدگی‌های فرد مضطرب ظاهر می‌شوند، اشتباه گرفت. رویا، اسطوره‌ای شخصی است و اسطوره، رویایی تهی از فردیت، به‌طور کلی هم اسطوره و هم رویا در دینامیک روان به‌گونه‌ای سمبلیک عمل می‌کنند. ولی در رویا اشکال اسطوره‌ای، به علت رنج‌های رویابین از اصل خود منحرف می‌شوند، درحالی‌که در اسطوره‌ها،‌ مشکلات و مسائلی مطرح می‌شوند که در مورد تمام افراد بشر صدق می‌کنند» (کمبل، 1385: 15).

او معتقد است اگر اسطورة خصوصی و رؤیای فرد با اسطورة اجتماع در انطباق قرار بگیرد، سازگاری برقرار می‌شود. یکی دیگر از تفاوتهای اساسی میان رؤیا‌ها و اسطوره‌ها نحوة دخالت خودآگاه انسانی در شکل‌گیری و پرورش اسطوره نسبت به رؤیا است. برای کمبل، اسطوره با توجه به چگونگی ارتباطش با خودآگاهی انسانی نیز از رؤیا متمایز می‌گردد، زیرا اسطوره محصول مشترک ناخودآگاه و خودآگاه و همچنین فرد و جامعه است، درصورتی‌که رؤیا خودآگاه‌گریز است. چنان‌که کمبل می‌گوید: «اگر بخواهیم به ارزش تمام محتویات اسطوره پی ببریم، باید بگوییم که مقایسه‌ی دقیق اسطوره با رویا درست نیست. ظاهر آن‌ها از یک منبع نشات می‌گیرد. یعنی از چاه‌های ناخودآگاهی خیال، دستور زبان‌ آن‌ها هم یکی است، ولی اسطوره‌ها محصولات خودبه‌خودی برآمده از خواب نیستند، بلکه برعکس، الگوی آن‌ها تحت اختیار خودآگاه قرار داشته، کنترل شده است» (همان: 262).


کهن‌الگوی قهرمان

قهرمان از قدیمی‌ترین کهن‌الگوهایی است که همواره محور اصلی مباحث اسطوره‌ای بوده است و سایر کهن‌الگوها چون پیر دانا، یاری‌دهنده، سایه و... در ارتباط با قهرمان معنا می‌یابند. بنابراین شناخت این کهن‌الگو می‌تواند راهنمای مناسبی برای دریافت و تحلیل نظریة تک‌اسطورة کمبل به‌دست دهد. اما به‌واقع قهرمان کیست و چه هدفی را دنبال می کند؟

 « Heroیا قهرمان واژه‌ای یونانی از ریشه‌ای به‌معنای محافظت‌کردن و خدمت‌کردن است. قهرمان یعنی کسی که آماده است نیازهای خود را  فدای دیگران کند... بنابراین مفهوم قهرمان در اساس مرتبط با مفهوم ایثار است. در زبان روانشناسی قهرمان معرف چیزی است که فروید آن را ایگو (ego) می‌نامد. بخشی از شخصیت که از مادر جدا می‌شود همان بخشی که خود را جدا از بقیه بشریت می‌انگارد. در نهایت قهرمان کسی است که از محدوده و توهمات ایگو فراتر برود. کهن‌الگوی قهرمان معرف جست‌وجوی من به‌دنبال هویت و تمامیت است» (ووگلر، 1387: 59).

کمبل در تعریف قهرمان می‌آورد:

«قهرمان مرد یا زنی است که قادر باشد بر محدودیتهای شخصی و یا بومی‌اش فایق آید و از آنها عبور کند و به اشکال عموما مفید و معمولاً انسانی برسد. قهرمان به‌عنوان انسانی مدرن می‌میرد ولی چون انسانی کامل متعلق به تمام جهان دوباره متولد می‌شود. دومین وظیفه خطیر او بازگشت به‌سوی ماست با هیئتی جدید و آموزش درسی که از این حیات مجدد آموخته است» (کمبل، 1385: 30-31).


مقاله ی کامل را از اینجا دانلود و مطالعه کنید.


منبع: سایت انسان شناسی و فرهنگ

۹۳/۰۹/۱۴
هستی بانو

جوزف کمبل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی